پيشواي صادق، مصداق حقايق (4)


 

نويسنده: علي حائري مجد




 

نکاتي درباره تفسير عرفاني منسوب به امام صادق (عليه السلام)
 

در قرن سوم هجري، در محافل عرفاني (صوفيان) کوفه و بغداد، احاديث و روايت هاي اخلاقي، با گرايش هاي عرفاني درباره نکات گوناگون مبهم قرآن، شهرت يافت که به امام جعفر صادق (عليه السلام) نسبت داده شده است. شمار اين روايت ها به 350 حديث مي رسد، که در محور تفسير معنوي و باطني، 310 آيه از قرآن کريم وارد شده است.

گرد آورنده تفسير
 

روايات ياد شده که به شکلي نامنظم و پراکنده در محفل هاي عارفان، مورد بهره برداري اصحاب طريقت، قرار مي گرفت، در حدود اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم ه. ق به وسيله مورخ معروف و عارف بلند پروازه نيشابور، ابوعبدالرحمن سلمي تنظيم و ترتيب يافته و به يکي از معروف ترين کتاب هاي وي به نام حقايق التفسير، ضميمه شد.
ابوعبدالرحمن سلمي، که خود بسياري از تفاسير قرآن کريم را- که حتي از طريق صحابه و تابعين و ديگر مفسران پس از تابعان رسيده و در آنها تنها به روشنگري و رفع ابهام آيات قرآن از نگاه ظاهر و جنبه هاي لفظي توجه شده است- قشري و ظاهري مي داند، به تفسير منسوب به امام صادق (عليه السلام).
به ديد تکريم و ارجمندي نگريسته و مراد و مقصود خويش را در تفسير عرفاني قرآن و تبيين بطون و ابعاد معنوي آن جسته است.

شناسايي و چاپ تفسير
 

با اين حال، کتاب حقايق التفسير که تفسير عرفاني امام صادق (عليه السلام) نيز بدان ضميمه است. پس از آنکه به قلم ابوعبدالرحمن سلمي، ترتيب و نگارش يافت، همچنان تا نيمه دوم قرن بيستم ميلادي، به صورت نسخه هاي دست نويس باقي ماند و با وجود منزلت والا و جايگاه بلند سلمي و آثارش در انديشه و سخن انديشه وران ديني، به تحقيق و چاپ و نشر تفسير ياد شده و ديگر آثار وي چندان توجهي نشد.
تفسير امام صادق (عليه السلام) پس از تأليف ابوعبدالرحمن سلمي، براي نخستين بار به همت پژوهشگران فرانسوي، لويي ماسينيون، در نيمه اول قرن بيستم شناسايي شد.
لويي ماسينيون، در معرفي کتاب و اثبات صحت انتساب آن به امام و راويان احتمالي که کتاب را از امام صادق (عليه السلام) شنيده و به ديگران روايت کرده اند. تحقيق نسبتاً مفصل و قابل توجهي دارد.
پس از معرفي تفسير، به کوشش لويي ماسينيون، نخستين کسي که اين تفسير را نشر داد. پل نويا، محقق فرانسوي در 22 اوت 1968 بود. هرچند بعدها در لبنان و ايران نيز اين اثر تصحيح و چاپ شد.
افزون بر چاپ، تصحيح و انتشار کتاب و نگارش مقدمه ياد شده، کتابي به نام تفسير قرآني و زبان عرفاني، نگاشته شده که در آن کتاب، ريشه پيدايش عرفان در اسلام و تأثير قرآن بر آن را به طور تحقيقي بررسي کرده است. اين کتاب از تفسير امام صادق (عليه السلام) به شرح، سخن گفته و تأثير آن را بر انديشه عرفان روشن و آشکار دانسته است.
بي مناسبت نيست، پيش از بررسي تفسير عرفاني منسوب به امام صادق (عليه السلام) نکاتي چند را يادآور شويم که راهگشاي ما در بررسي دقيق تر اين تفسير هستند:

حقايق التفسير
 

حقايق التفسير، آثار تفسيري تني چند از شخصيت هاي برجسته عرفاني جهان اسلام، در سده هاي نخستين اسلام، به سبک صوفيان و طريقت عارفان است.
از مجموعه تفاسير ياد شده که به کوشش سلّمي، نام حقايق التفسير به خود گرفته است، در اين مقال، تنها تفسير منسوب به امام صادق (عليه السلام) بررسي مي شود.
حقايق التفسير، خود از آثار کهن قرآني مسلمانان و از سرچشمه هاي مهم انديشه صوفيان به شمار مي آيد، ولي کساني در ميان اهل سنت هستند که اين تفسير را از تفاسير باطل و روايت هاي آن را ساختگي دانسته و برخي به روشني، دليل بر ساختگي بودن آن را، وجود تفسير منسوب به امام در اين مجموعه بر شمرده اند.
تدوين گر اين اثر، ابوعبدالرحمن سلمي، استاد طريقت و عارف و آگاه به علوم حقيقي و مشرب تصوف بوده است وي افزون بر علم تصوف، نزد برخي محدثان بزرگ نسل خويش، به فرا گرفتن علم حديث پرداخت. در نتيجه، خود در شمار محدثان در آمد. وي در جست جوي احاديث، سفرهاي بسياري به کشورهاي مختلف جهان اسلام کرد.
سلمي، نه فقط به علم حديث، بلکه به علم کلام نيز علاقه داشت. وي در فروع، پيرو مذهب شافعي بود که در قرن چهارم هجري، بسياري از گروه هاي صوفيه، بدان پايبند بودند. او نويسنده اي توانمند و مورخي مشهور به شمار مي آيد که بيش ترين نوشته هاي او درباره تاريخ، آثار و شرح حال، تصوف و عرفان اسلامي است.
سلمي بيش از يک صد جلد کتاب در زمينه هاي گوناگون مانند تفسير، تاريخ و تصوف تأليف کرده است که کتاب حقايق التّفسير، از عمده ترين آثار وي به شمار مي آيد. وي گذشته از اينکه يک صوفي با تأليفات بسيار بوده، محدث و متکلم نيز بوده است. تأثير تفسير منسوب به امام صادق (عليه السلام) در پيدايش و تکامل انديشه هاي عرفاني گذشته از، درستي و نادرستي انتساب تفسير ياد شده و چگونگي سندهاي آن، اين پرسش به عنوان درنگي تاريخي مطرح است که تأثير تفسير يادشده در انديشه تصوف و آثار صوفيان تا چه اندازه بوده است. در حقيقت، خاستگاه عرفان اسلامي تا چه حد در چشمه وحي، ريشه دارد. بي آنکه درصدد پي جويي ريشه پيدايش تصوف و انديشه عرفاني باشيم، تنها به يادکرد اين نکته بسنده مي کنيم که سلمي خود در سراسر آثارش، متون ديني و در رأس همه قرآن را تجلي گاه تصوف مي داند.
خاستگاه تاريخي تفسير منسوب به امام صادق (عليه السلام) هر چه باشد، ورود آن به محافل صوفي در سال هاي شکل بندي آيين عقيدتي عرفاني صورت گرفته است. در زماني که صوفيان سده سوم با در دست داشتن واژگان فني و پر تنوع و دقيق، درصدد بر مي آيند تا بسط و پرورش تجربه روحاني خود را به کتابت درآورند. اين در حکم آن است که گفته شود: تفسير مذکور سندي در زمينه شکل بندي زبان فني عرفاني در اسلام شمرده مي شود.
نتيجه آنکه با بررسي آثار ابوعبدالرحمن سلمي، اعم از حقايق التفسير و ديگر نگاشته هاي وي، که بيانگر اصطلاحات مراتب، احوال و انديشه عرفا و نيز نشان دهنده تاريخ تصوف است، به خوبي در مي يابيم انديشه عرفاني در سده هاي نخسين، به گونه اي بسيار روشن از تفسير منسوب به امام صادق (عليه السلام) اثر پذيرفته است.
تفسير مذکور با روايتي از امام صادق آغاز مي شود که طبق آن، آيات قرآن، چهار قسم اند: عبارات، اشارات، لطايف و حقايق. عبارات براي عامه مردم، اشارات براي خواص، لطايف از آن اوليا و حقايق خاص انبياست. روشن است که اين تقسيم بندي با آموزه هاي صوفيانه کاملاً مطابقت دارد. در اين تفسير نيز به تفصيل به شرح و بيان حروف مقطعه پرداخته شده است. همچنين در آن، اصطلاحات و مفاهيمي چون فنا، ماهيت، خواطر نورالهويه و مشاهده به کار رفته است. انتساب بسياري از اين تعبيرها به امام جعفر صادق (عليه السلام) صحيح نيست؛ زيرا عبارتي چون «فناء في الله» و «بقاءبالله» در دوره هاي بعد رايج شدند و در بسياري از عبارت هاي ديگر نشان از سده هاي سوم و چهارم دارند.
در مجموع، دلايل و شواهد علمي معتبر براي اثبات اصالت اين تفسير و صحت انتساب آن به امام صادق (عليه السلام) در دست نيست و اطلاعات موجود، از حدس و گمان فراتر نمي رود. اگرچه بايد به اين نکته نيز توجه داشت که منشأ تاريخي تفسير منسوب به امام صادق (عليه السلام) هر چه باشد، ورود اين تفسير به جهان تصوف همزمان با شکل گيري تعاليم عرفاني و پديد آمدن واژه هاي فني صوفيانه بوده و در واقع، يکي از قديمي ترين شواهد قرائت استنباطي يا تجربي قرآن است.

سبک تفسير
 

در باب سبک و محتواي اين تفسير، چند نکته گفتني است: اين تفسير حدود 350 روايت، در تفسير 310 آيه پراکنده از اول تا آخر قرآن کريم را در بر دارد. ابتدا بخشي از آيه ذکر و سپس با عبارت هايي چون قال جعفر يا جعفر الصادق يا جعفر بن محمد به تفسير آن پرداخته شده است.
نکته ديگر اينکه تفسير مذکور، تفسير مأثور به شمار نمي آيد. هيچ يک از روايات يا احاديث، جز دو مورد که در برخي نسخ خطي موجود براي آنها سلسله سند ذکر شده، مستند نيستند. سومين نکته اين که در ميان روايات عرفاني اين تفسير، روايت هاي کلامي نيز وجود دارد که از نظر سبک و روش متفاوت اند.
 
از جمله ويژگي هاي اين تفسير عبارتند از:
1- قسمت کوتاهي از آيه و در موارد محدودي يک آيه کامل، عنوان و سپس روايتي در تأويل و تفسير آن ياد شده است.
2- در موارد بسياري، آيه اي به طور کامل تفسير نشده، بلکه تنها بخشي از آن آورده شده و ديگر بخش هاي آيه ناگفته مانده است.
3- در بيش تر موارد، تنها به ذکر روايتي اکتفا و در برخي موارد محدود، در تأويل يک آيه يا بخشي از آن، بيش از يک روايت ياد شده است.
4- به جز روايت هاي مورد بحث، از هيچ ابزار تفسيري ديگر استفاده نشده است.
5- روايت هاي ياد شده در جهت روشنگري مراد آيه، صادر نشده اند، بلکه تنها تأويلاتي عرفاني هستند که از ظاهر حکايتي ندارند و در آن به برداشت هاي معنوي راهنمون شده که با ابزار ظاهري نمي توان بدانها دست يافت.
6- در موارد اندکي، روايت هاي کلامي نيز در ميان روايات ياد شده به چشم مي خورند.
7- آن شمار از روايت ها که رنگ کلامي دارند، از نظر سبک و روش با روايت هاي عرفاني، متفاوت به نظر مي رسند و اين نشان دهنده اين واقعيت است که خاستگاه صدور اين روايت ها يا روايت هاي عرفاني متفاوت است.
8- در ميان اين مجموعه، روايت هايي که رنگ اعتقادي داشته باشند، به چشم مي خورند، ولي ساختگي بودن آنها از نظر اسلوب و محتوا بسيار روشن است. بنابراين، گرچه وجود رواياتي را از امام صادق (عليه السلام) در اين مجموعه بپذيريم، در عين حال بخشي از روايت هاي اين مجموعه و به طور خاص در بخش هاي کلامي و اعتقادي، مجعول و تحريف شده اند.

تهي بودن تفسير از فضائل اهل بيت (عليه السلام)
 

در تفسيرهاي روايي شيعه، تفسير برخي آيات به شخصيت، فضائل و کمالات پيامبر اختصاص يافته و در مواردي ديگر آيات در بيان اشاره به کمالات معنوي و مقام والاي اهل بيت پيامبر و امامان معصوم تفسير شده اند. اين شيوه تفسيري، شيوه معمول و متداول تفاسير روايي است.
در تفسير عرفاني منسوب به امام صادق (عليه السلام) که ابوعبدالرحمن سلمي آن را گرد آورده، با اينکه برخي آيات به پيامبر تفسير شده است. مانند (يس) و (نجم)، ولي هيچ روايت تفسيري در رابطه با اهل بيت و فضائل ايشان در آن ديده نمي شود و بسيار دور مي نمايد که در تفسيري منسوب به امام صادق (عليه السلام)، تنها روايات مربوط به شأن پيامبر ياد شده باشد و از روايات در شأن ائمه (عليه السلام) اثري نباشد. آيه نور، از آياتي است که مفسران شيعه، آن را در مورد اهل بيت (عليه السلام) تفسير کرده اند. بيش از 20 روايت از امام صادق (عليه السلام) و ساير امامان معصوم در تطبيق تفسير اين آيه با شأن و منزلت اهل بيت (عليه السلام) ياد شده است.
حال آنکه در تفسير ياد شده، در سخن امام صادق (عليه السلام) کمترين اشاره اي به مقام اهل بيت (عليه السلام) نشده است. اين مطلب، بيانگر جعل و تحريف آشکاري است که در اين تفسير صورت گرفته است.

نقدهايي بر اين تفسير
 

در ميان مجموعه روايات تفسير ياد شده مواردي چند به چشم مي خورد که به لحاظ کلامي، جايگاه استوار در انديشه کلامي شيعه ندارند، بلکه آثار زيان بار اعتقاد بدان ها در رهنمودهاي امامان معصوم (عليه السلام) بيان شده و اعتقاد به جبر در اين ميان نمونه اي بس روشن و آشکار است.
اين گونه رواياتي که به گونه روشن دلالت بر جبر مي کنند و سرنوشت دنيوي و اخروي انسان را از فقر و لذت و ثروت و خوشبختي و شقاوت و بسته به تعيين ازلي، طاعت و معصيت را يکسان و هدف بعثت انبياء را تنها پند و يادآوري مي داند.
انديشه هايي نيست که خرد آن را تأييد کند و در زمره رهنمودهاي معصوم قرار دهد از سوي ديگر تفسير منسوب به امام صادق (عليه السلام) داراي روايت هايي است که در اصول و فروع، با باورهاي شيعه ناسازگارند. البته اين گونه روايت ها، از نظر ساختار نيز با ديگر روايت ها، تفاوتي آشکار دارند و اين تفاوت با اندک درنگ به دست مي آيد.
گذشته از روايت هاي ضعيفي که با باورها و انديشه هاي تابناک شيعي ناسازگاري دارند. روايت هايي نيز در اين تفسير، ديده مي شوند که ناسازگاري روشن و آشکاري با باورهاي مذهب شيعه ندارند، ولي از نظر محتوا و مضمون، سطحي و از هم گسيخته و سست هستند و با روايت هاي صادره از معصومان، که يکسره داراي متانت و ژرفا و استواري و در قالب و مضمون هاي بلندند، سازگاري ندارند.

فرجام سخن
 

از مجموع بحث هاي گذشته، اين نکته ها به خوبي روشن مي شود:
1- از تفسير مورد بحث، تاکنون هيچ گونه سندي، در دست نيست، نه سلمي براي آن سندي ذکر کرده و نه احتمالات محققان فرانسوي درباره سند تفسير، پذيرفتني است.
2- ابوعبدالرحمن سلمي نخستين گردآورنده تفسير، گر چه نوشته هاي بسيار دارد و در عرفان و آگاهي به مباني تصوف، از شهرت برخوردار است، ولي از سوي برخي نويسندگان به جعل حديث متهم شده است.
3- در متن تفسير، روايت هايي وجود دارد که از نگاه ساختار و اسلوب مي توانند صحيح باشند.
4- روايت هايي که دلالت بر فضيلت رسول اکرم کنند در متن تفسير وجود دارد، ولي روايتي که از فضائل اهل بيت سخن گويد، به هيچ عنوان در تفسير وجود ندارد.
5- روايت هاي کلامي هم ساز با جبر و روايت هاي فقهي و اعتقادي ناسازگار با تفکر شيعه در آن وجود دارد، ولي اين روايت ها اندک هستند و نيز از نظر محتوايي و ساختاري، ساختگي بودن آنها به طور کامل محرز و مشخص است.
در پايان مي توان گفت امکان صدور اين مجموعه تفسيري از امام صادق (عليه السلام) بعيد به نظر نمي رسد. در عين حال، آثار جعل و تحريف در آن به خوبي نمايان است.
کار مهمي که جعل کنندگان انجام داده اند در دو محور خلاصه مي شود:
1- روايت هايي را برخلاف مذهب عدليه و اماميه، جعل و به آن افزودند.
2- تمام روايت هايي که در بيان فضائل اهل بيت بوده، حذف شده است.(1)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. محمد حسين مبلغ، فصلنامه پژوهش هاي قرآني، ش6-( بهار و تابستان 1375) با تصرف و تلخيص.
 

منبع: حسيني ايمني، سيد علي؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، تابستان 1391.